سنگر و قمقمه های خالی

بهرام صادقی »» خدایا، دارم دیوانه می‌شم. چطور خودش را نشناخت؟ چطور این عکس‌ها همه‌شان شبیه او بودند؟
از داستان «‌کلاف سر در گم»
از کتاب «سنگر و قمقمه‌های خالی»



سنگر و قمقمه های خالی - بهرام صادقی

ضیا موحد در مجله اندیشه پویا اینطور توصیف می‌کند:
“اهمیت این نویسنده کم‌کم دارد بر ما روشن می‌شود. یک دلیلش این است که ما در زمانه‌ای زندگی‌ می‌کنیم که خیلی شبیه زمانه‌ایست که صادقی تصویر می‌کرد”

بهرام صادقی از معدود نویسندگان دهه سی شمسی ‌است که بعد از کودتای ۲۸ مرداد تن به نوشتن از آه و ناله زندانیان سیاسی و آنچه که نویسندگان هم‌نسلش انجام می‌دادند، نداد.
در عوض سرخوردگی و تاثیرات جانبی این اتفاق بر روح و روان کاراکترهایش را به تصویر کشید. او از یأس خود و جامعه می‌نوشت و پیامبر نسلی بود که روزی به چیزی امیدوار بودند و اینک مأیوس شده‌اند و تسلیم.

کتاب «سنگر و قمقمه‌های خالی» تنها اثر او در قالب داستان کوتاه است که اگر توفیق خواندنش را یافته‌ باشید احتمالا خوب ‌می‌دانید که ‌چرا باید و باید بهرام صادقی را خواند.

سنگر و قمقمه های خالی

پی نوشت: با خواندن کتاب خوب و معرفی آن به دیگران در رشد فرهنگی خود و جامعه قدم برداریم. ما در کافه بوداپست 1932 تلاش می کنیم در راستای افزایش فرهنگ عمومی جامعه تلاش می کنیم.

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *