روز موشک کاغذی!
پنجشنبه (29 اردیبهشت _ 17 می)
«امروز یه راز نگفته یا یه حرفی که خیلی وقته تو دلم مونده رو روی بال یه موشک کاغذی مینویسم و
با خلوص نیت میفرستم سمت گیرنده خاصش!»
امان از حرفهای نگفته!
این تنها جملهای بود که تا هفتهها بعد از مرگ مادام، از موسیو گوستاو میشنیدیم!
موسیو همینجور که تو تراس اتاقش نشسته بود، روی بال موشکهای کاغذی چیزهایی مینوشت و
همونطور که میگفت امان از حرفهای نگفته، موشکها رو به سمت مقبره باشکوه مادام دی پرتاب
میکرد!
ناگفته نمونه که موشکها برد چندانی نداشتن و وقتی ما از سر فضولی زیر تراس کمین کردیم تا به
نگفتهها پی ببریم، دوک پلیمپتون از راه رسید و موشکها رو ریخت توی کانال زمانی-مکانی تا یه
جایی توی گذشته یا آینده به دست مادام دی برسن!
« عجیبترین نامه یا پیامی که دریافت کردین چجوری بوده؟ چی بوده؟»